به مناسبت چهارم آبان سالروز اشغال خرمشهر/ ايستادند تا ايمانشان سقوط نكند
چهارم آبان ماه بود كه محمد جهانآرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر اندك مدافعان باقي مانده اين شهر را به مسجد جامع فراخواند و از آنها خواست شهر را ترك كنند.
4 آبان 1393

خبرگزاري پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس: اين سخنان او حاكي از اين واقعيت بود كه خونين شهر پس از 34 روز مقاومت جانانه، يا به قول خود خرمشهريها، پس از 44 روز سقوط ميكرد. به مناسبت چهارم آبان ماه مروري اجمالي بر حماسه ايستادگي خونين شهر در روزهاي ابتدايي جنگ تحميلي خواهيم داشت.
خرمشهر، عروس خاورميانه كه در ساحل غربي و شرقي رود كارون بنا شده، از مرز شلمچه چيزي در حدود 12 كيلومتر فاصله دارد. در نقطه مقابل نيز بندر بصره عراق واقع شده كه اين شهر نيز در داخل خاك عراق و به فاصله 12 كيلومتري واقع شده است. اين دو بندر در كشاكش صفحات تاريخ همواره رقيبي سنتي براي يكديگر به شمار ميآمدند؛ به طوري كه رقابت بين اين دو در زمان حكمفرمايي كريمخان زند، باعث بروز جنگي بين ايران و عثماني شد و در نهايت بصره به تصرف ايرانيان درآمد و 20 سال نيز در اشغال باقي ماند.
اما نام خرمشهر در بدو شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران بار ديگر مطرح شد. در آن زمان كه يگانهايي از ارتش بعث عراق مرز شلمچه را از پس 10 روز بمباران شديد، درنورديدند و زير پوتينهاي خود قرار دادند، مقاومتي جانانه از سوي اندك مدافعان اين شهر صورت گرفت كه دشمن را واداشت استعداد نظامي خود براي اشغال شهر را از يك گردان كماندويي تا حد يك لشكر زرهي افزايش دهد. نيروهاي مدافع كه شامل داوطلبان مردمي، تعدادي از پاسداران، تكاوران نيروي دريايي ارتش، مرزداران پادگان دژ، ژاندارمري و در نهايت جمعي از دانشجويان دانشكده افسري امام علي(ع) بودند، به دليل شرايط جغرافيايي مرز شلمچه، در ابتدا براي سد كردن قواي زرهي دشمن چندان موفق عمل نكردند، ولي وقتي كه بعثيها خود را به آستانه شهر رساندند، با نبردي فرسايشي از سوي مدافعان انگشتشمار روبهرو شدند كه باعث شد تصرف خرمشهر برايشان تبديل به كابوسي ترسناك شود.
به اين ترتيب خيابانهاي شهر شاهد درگيريهاي تن به تن و تن با تانك رزمندگان با فوج بيشمار يگانهاي دشمن شد. در اين مسير حماسههاي بينظيري خلق شد و نامهايي در صفحه تاريخ دفاع مقدس درخشيدند كه تا مدتها نظيرشان كمتر ديده شد. محمد جهانآرا، شيخ شريف قنوتي، ستوان اميري، بهروز مرادي، حسين فهميده و. . . همگي از جمله رزمندگاني بودند كه ماجراي دلدادگي و شوريدگيشان حديثي بيپايان از حماسهآفرينيهاي ماندگاري را به يادگار گذاشت.
آن روزها خونين شهر فريادهاي محمد جهانآرا را شنيد كه چگونه از پشت بيسيم بارها تقاضاي نيروي كمكي ميكرد و خيانتهاي بنيصدر آن را بيجواب ميگذاشت. يا خيابان چهل متري به خود ديد ايستادگي روحاني مقاومي به نام شيخ شريف قنوتي را كه حتي وقتي سرنيزه افسر بعثي به شقيقهاش وارد شد، باز هم ذكر حق ميگفت و همرزم مجروحش جانباز البوغبيش راوي مجاهدتهاي اين روحاني مبارز شد. ستوان اميري را هم كه رزمندگان حاضر در پادگان دژ به خوبي به ياد دارند. وقتي به او گفتند شهر ديگر در حال سقوط است بيا به عقب برگرديم، فرياد زد:«ايران كشور بزرگي است اما جايي براي عقبنشيني من ندارد.» در اين بين مسجد جامع بود كه چون دژي استوار در مركز شهر و تكيه داده به كارون ايستاده بود. قلب تپنده خونين شهر كه به قول شهيد آويني «همه خرمشهر بود» تا وقتي نفس ميكشيد و جنب و جوش مجاهدان را در اطراف و صحن خود نظاره ميكرد، حتي دشمن نيز جرئت نداشت خود را پيروز ميدان بداند.
در واقع آن روزها خرمشهر نمادي از نبردي را به تصوير ميكشيد كه ريشههاي خود را از عاشوراي سال 61 هجري به عاريه گرفته بود و حديث پيروزي خون بر شمشير را در لحظه به لحظه حياتش فرياد ميزد. خونين شهر ايستاده بود تا با صداي بلند فرياد زند: اگر متجاوزي قصد اشغال حتي يك وجب از اين خاك را داشته باشد، بايد از روي اجساد چه شيرمرداني عبور كند و چه خطراتي را بايد به جان بخرد. هرچند عاقبت ساحل غربي خرمشهر در چهارم آبان ماه به اشغال دشمن درآمد و پس از 19 ماه با صلابت آزاد شد، اما همه آنچه بايد از ماجراي غريب حماسه خرمشهر بدانيم را شهيد جهانآرا به عنوان فرمانده سپاه اين شهر در آستانه سقوط آن به همرزمانش گفته بود:«بچهها اگر شهر سقوط كند باز فتحش ميكنيم. مراقب باشيد ايمانمان سقوط نكند.»

خرمشهر پس از ۳۵ روز مقاومت، چهارم آبان ۱۳۵۹ سقوط کرد. ۱۹ ماه دراشغال بود، پس از طی ۲۴ روز جنگ سخت، روز سوم خرداد ۱۳۶۱ آزاد شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خرمشهر اولین و بزرگترین بندر ایران و خاور میانه قبل از وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. خرمشهر درست در جایی قرار گرفته است که ایران بهپایان میرسد؛ انتهای مرز خاکی و آغاز خلیج فارس. اهمیت اقتصادی و موقعیت استراتژیکی این شهر و وجود ذخائر عظیم نفتی و داشتن دو رودخانه آب شیرین و دسترسی به خلیج فارس از طریق رودخانه اروندرود باعث شده است که همیشه این عروس جنوبی ایران مورد چشم داشت و حسادت دشمنان و استعمارگران قرار گیرد.
خرمشهر پس از 35 روز مقاومت، چهارم آبان 1359 سقوط کرد. 19 ماه دراشغال بود، پس از طی 24 روز جنگ سخت، روز سوم خرداد 1361 آزاد شد. نیمه شب سوم آبان سال 59 بود که نیروهای ارتش بعثی با سازماندهی و تجهیز لشکرهای مستقر در جبهه خرمشهر و همچنین فراخوانی نیروهای تازهنفس به این جبهه، هجومی وسیع و گسترده را به شهر آغاز کردند و پس از جنگی نابرابر، وارد خیابانهای خرمشهر شدند. رزمندگان و مردم شهر در اطراف پل خرمشهر که حالا به نام خونینشهر شناخته میشد، تلاش بسیاری کردند تا از پیشروی نیروهای صدام جلوگیری کنند، اما سرانجام در غروب چهارم آبان، غرب خرمشهر به دست دشمن افتاد و تراژدی تلخ خونینشهر رقم خورد.
دلایل سقوط خرمشهر
بههم ریختگی اوضاع سیاسی و بنیصدر بهعنوان رئیس قوه مجریه، عدمآشنایی و باورش به نیروهای سپاه و مردمی، عدمآمادگی نیروهای مسلح و ارتش جمهوری اسلامی و از طرفی آمادگی و پیشبینی رژیم بعث عراق شاید عوامل عمدهای بود که به تصرف خرمشهر به دست نیروهای عراقی انجامید.
بیشتر بخوانید…
- تشریح برنامههای حماسه آزادسازی خرمشهر
1- توان نظامی ایران برای دفاع از خرمشهر مناسب نبود
سقوط خرمشهر دلایل بسیاری دارد که به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان، یعنی تقریباً شروع جنگ برمیگردد. عدم آمادگی کامل نیروهای مسلح که عمدتاً ارتش جمهوری اسلامی است، یکی از عوامل است. آن زمان سپاه هم در بُعد نظامیگری بهویژه مرزداری و جنگ، وظیفهای بهعهده نداشت و عمدتاً وقت نیروهایش صرف حفاظت داخلی یعنی مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب میشد و بعد هم حرکتهای تجزیهطلبی که در بعضی از شهرهای مرزی مثل کردستان یا مازندران و در برخی موارد ترکمنصحرا و سیستان و بلوچستان بود. یعنی توان نظامی نیروی سپاه که در آن زمان یک نیروی جوان و کمتجربه است و هنوز مجهز به سلاح و تجهیزات لازم و پیشرفته نشده صرف مبارزه با همین گروهکها و تجزیهطلبیها شده بود. در مجموع توان نظامی ایران برای دفاع از خرمشهر مناسب نبود.
2- به هم ریختگی اوضاع سیاسی
بنیصدر عهدهدار مسئولیت ریاست جمهوری بود. او با مسائل آشنایی نداشت و اطلاعات دقیقی در مسائل دفاعی و نظامی نداشت. عمدتاً سرنوشت کار را به دست مشاورانی داده بود که نه آدمهای کاردانی بودند، نه خیلی دلسوز بودند و نه به یک مقاومت مردمی و همهجانبه و ایستادگی مقابل دشمن اعتقاد داشتند. دشمن با توان بالا از اصل غافلگیری استفاده کرد و وارد خاک ما شد. محور اصلی خوزستان بود.
چند ماه قبل از 31 شهریور 59 و آغاز رسمی جنگ، عراق بهطور غیررسمی جنگ را آغاز کرده بود و در استانها و مناطق میانی یعنی در منطقه ایلام و کرمانشاه، درست در مناطقی که مقابل بغداد در مرز غربی خاک جمهوری اسلامی قرار دارد، در ارتفاعات و نقاط سرکوبی که احتمال میداد اگر جنگ شروع شود، ایران از آنجا بغداد را تهدید میکند، ایجاد آشوب کرده بود. فاصله بین بغداد تا مرزهای ایران حدود 130 کیلومتر است و در واقع عراق پیشدستی کرده و این مناطق را اشغال کرده بود و بعد جنگ را رسماً آغاز کرد، خصوصاً از جنوب برای تجزیه خوزستان آمد. با توان بالا و غافلگیری تا نزدیکی اهواز پیشروی کرد و طبیعی بود که در چنین شرایطی ما آمادگی مقابله نداشتیم.
3- تز بیفایده زمین بدهیم و زمان بگیریم
بعضیها آنموقع بهاصطلاح یک تزی را به بنیصدر داده بودند که ما میتوانیم به دشمن زمین بدهیم و زمان از آنها بگیریم به این معنا و مفهوم که ما الآن آمادگی مقابله نداریم و اشکالی ندارد که اجازه بدهیم نیروهای نظامی عراق در خاک ما گسترش پیدا کنند تا ما آمادگی لازم را به دست بیاوریم و بعد نیروها را با یک توان بالا منهدم کنیم. در تاریخ هم آمده که مثلاً اشکانیان هم، در جنگهایشان زمین میدادند و زمان میگرفتند. یک استدلال تاریخی برای بنیصدر پیدا کرده بودند و با استناد به این استدلال تاریخی ذهن او را مشغول کرده بودند. بنیصدر با نیروهای انقلابی مثل سپاه میانه خوبی نداشت. سپاه و نیروهای مردمی را هم باور نداشت.
4- خیانت بنیصدر در ارائه امکانات
نیروهای ارتش که همراه انقلاب بودند، آمادگی همکاری با سپاه را داشتند اما یک دستور صریحی از بنیصدر داشتند به عنوان فرمانده کل قوا که اجازه واگذاری سلاح و تجهیزات را از آنها میگرفت. البته به صورت پنهانی بعضی از فرماندهان ارتش تجهیزات و امکاناتی را در اختیار سپاه قرار میدادند. نیروهای عراقی حدوداً از مرز شلمچه وارد شدند، از کارون هم گذشتند و به سمت آبادان آمدند تا جاده آبادان و اهواز را هم گرفتند و در واقع یک حلقه محاصره برای آبادان و خرمشهر آماده کردند. نیروهای ما بهتعبیری 35 روز و بهتعبیر دیگر 45 روز در خرمشهر مقاومت کردند در حالی که هیچ مسیری برای کمکرسانی به آنها نبود و تجهیزات و امکانات هم همان تجهیزاتی بود که سپاه بهصورت انتظامی داشت.
سلاحهای سبک؛ یعنی اسلحههای ژ3 و امیک قدیمی بدون پشتوانه مهمات و بدون عقبهای که بهعنوان آتش توپخانهای، آنها را حمایت بکند داشتههای ما بود. متأسفانه فریاد فرماندهان سپاه و مردم در خرمشهر هم به جایی نرسید. نهایتاً در طول مدتی که از خرمشهر دفاع میکردند، پیغامهایی که برای درخواست کمک نیروهای زرهی، توپ و تانک و سلاحهای پیشرفته فرستاده بودند به جایی نرسید. بهطور مداوم فرماندهان میگفتند که یگانهای زرهی از فلان شهر مثلاً از قزوین یا همدان حرکت کرده و شما تحمل کنید ولی این امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد.
خرمشهر بیش از یک ماه و نیم مقاومت کرد و نهایتاً به تصرف نیروهای بعثی درآمد.در تاریخ هم ثبت است که نیرویی با آمادگی بالا و با لشکر و تیپ زرهی و مکانیزه با پشتوانه آتش هوایی بالا، برای تصرف یک شهر کوچک، مثل خرمشهر، 45 روز نبرد میکند. در حالی که مدافعان شهر تعداد بسیار محدود نیروهایی هستند که شاید نتوان به آنها نیروهای نظامی هم گفت، بلکه شبهنظامی با امکانات محدود بودند. در روزهای ابتدایی که عراق خرمشهر را محاصره کرد، بنیصدر و بعضی از فرماندهان گفتند بر اساس اصل نظامی شهر سقوط کرده است. یعنی شهر محاصره شده را سقوط کرده تلقی میکردند و میگفتند بهتر این است که نیروها عقبنشینی کنند و جان خود را نجات داده شهر را تسلیم کنند.
زمینه آزادی خرمشهر در استان خوزستان با عملیاتهای محدود از اسفند 1359 تا 27 شهریور1360 یعنی نیمه اول سال 1360 و از 5 مهر1360 که عملیات ثامنالائمه آغاز شد، با اجرای عملیات طریقالقدس در آذر ماه 1360 و عملیات فتحالمبین در آغاز سال 1361، زمینه آزادی خرمشهر فراهم شد. منطقهای به وسعت بیش از 11هزار کیلومترمربع در اشغال ارتش متجاوز بعث عراق بود. با اجرای این عملیات آزادسازی، 4 هزار کیلومتر مربع آزاد شد و مهمترین منطقه به وسعت 6 هزار کیلومتر مربع در اشغال ارتش بعث عراق ماند.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «همیشه حمله کردن سختتر از دفاع کردن است. اگر نیرویی بخواهد حمله کند، بر اساس روشهای نظامی، توان آن باید سه برابر نیرویی باشد که مورد حمله قرار میگیرد. ما باید سه برابر نیروهای عراقی توان و نیرو میداشتیم تا میتوانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروی ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبی را در خودش دارد که باید روی آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانی هم بهدست نمیآید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانی به نور الهی و نور ایمانِ حقیقی متمرکز باشد تا آنطور قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود. امام نمیگفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفی را که بداند زمین میافتد، به زبان نمیآورد؛ آن هم به این قرصی. میگفتند و میدانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.»
بخشی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در 1382/3/3 در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره)