photo_2021-08-11_07-11-00

عاشـــــــــــــــــــــــــــــــورا

مناسبت های 10 محرم

  • اخراج آدم و حوا از بهشت
  • خروج حضرت نوح علیه السلام از کشتى
  • تولد حضرت ابراهیم علیه السلام
  • ملاقات حضرت یعقوب با حضرت یوسف علیهماالسلام
  • آغاز غزوه ذات الرقاع (5 ق)
  • وقوع سريه قرطاء (6 ق)
  • واقعه جانگداز عاشورا در كربلا (61 ق)
  • جنايات سپاه عمر بن سعد، عصر عاشورا (61 ق)
  • وفات ام سلمه (62 هجری قمری )
  • قتل عبيدالله بن زياد (67 ق)
  • وفات بشر حافي (226 ق)
  • وفات ابواسحاق اسفراینی (417 ق)
  • وفات شیخ ابوالحسین خرقانی (425 ق)
  • شهادت میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی (1330 ق)
  • انفجار بمب در حرم امام‏ رضا علیه السلام (1415 ق)

مناسبت های 28 تیر

  • وفات آیةاللَّه «محمدحسين كاشف الغطاء» (1334 ش)
  • وفات استاد «جلال الدين همايي» (1359 ش)
  • وفات «سيدمحمدتقي مدرس رضوي» (1365 ش)
  • عمليات نامنظم فتح 8 در شمال موصل (1366 ش)
  • راهپيمايي ضدآمريكايي برای دخالت‏هاي آمريكا (1381ش)

اخراج آدم و حوا از بهشت

تاریخ وقوع: 10 محرم


خداوند متعال آدم و حوّا را در بهشت جاى داد و فرمود: از میوه‌ها استفاده کنید، فقط به یک درخت (گندم یا انجیر یا انگور یا درختى که حامل این میوه‌ها بود) نزدیک نشوید یعنى از آن نخورید.شیطان لعین با وسوسه حوّا، آدم را فریب داد و موجب شد تا آن‌ها از آن درخت بخورند. مطابق با دهم محرم بود که آن‌ها از بهشت دنیا اخراج شدند.


منابع:سيد مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه 36.پایگاه دانشنامه اسلامی

تاریخ وقوع: 9 محرم


خروج حضرت نوح علیه السلام از کشتى

تاریخ وقوع: 10 محرم


حضرت نوح علیه‌السلام در اول رجب به کشتى سه طبقه‌اى سوار شد که طول آن هزار ذرع و عرض آن چهارصد ذرع و بلندى آن چهل ذرع بود. ساخت آن کشتى چهل سال طول کشیده بود و در یک طبقه آن حیوانات وحشى و در طبقه دیگر حیوانات اهلى و در طبقه دیگر آن حضرت نوح علیه‌السلام و مؤمنین قرار داشتند.

آن‌ها پس از شش ماه و ده روز حرکت در روز دهم محرم به «جودى» رسیدند و از کشتى خارج شدند. حضرت نوح علیه‌السلام چهار پسر به نام‌هاى: کنعان، سام، حام و یافث داشت. «سام» مردى عفیف و نیک‌سیرت بود.

حضرت نوح علیه‌السلام بعد از طوفان به اسم هشتاد نفرى که در کشتى بودند، قریه ثمانین را بنا نمود. قابل ذکر است بعضى نوشته‌اند اول رجب سوار کشتى شدند و هفتم رجب از کشتى خارج شدند.


منابع:

سيد مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه 36.

پایگاه دانشنامه اسلامی

تولد حضرت ابراهیم علیه السلام

تاریخ وقوع: 10 محرم


حضرت ابراهیم علیه‌السلام در روز دهم محرم در شهر بابل عراق در ناحیه کوثى به دنیا آمد. مادرش نونا و پدرش تارخ بن ناحور بود.

در تاریخ آمده که ختنه را ابراهیم علیه‌السلام معمول داشت و بعد از آن مطابق آنچه در تورات مى‌باشد حضرت آن را رسم ملت خود قرار داد و در تاریخ آمده که خمس را نیز ایشان بنا نهاد.


منابع:

سيد مهدى مرعشى نجفى، حوادث الایام، صفحه 35.

پایگاه دانشنامه اسلامی

ملاقات حضرت یعقوب با حضرت یوسف علیهماالسلام

تاریخ وقوع: 10 محرم


پس از این که یوسف علیه‌السلام به مقام عزیزى مصر رسید و برادرانش براى خرید گندم نزد وى آمدند، یوسف علیه‌السلام بنیامین را در مصر نگه داشت. برادرانش به کنعان رفته و پدرشان را از این موضوع باخبر کردند.

یعقوب علیه‌السلام نامه‌اى به عزیز مصر نوشت و به پسرانش داد تا آن را به مصر بیاورند. زمانى که نامه را به یوسف علیه‌السلام دادند، او خود را معرفى نمود و فرمود: به کنعان بروید و پدرم را به مصر بیاورید.

یعقوب علیه‌السلام پس از چهل سال، در روز دهم محرم در میان لشکریان یوسف علیه‌السلام را ملاقات کرد و اشک شوق از دیدگانش سرازیر شد. حضرت یوسف علیه‌السلام و حضرت یعقوب علیه‌السلام هر کدام 120 سال عمر کردند و زوجه حضرت یعقوب علیه‌السلام رَحِمَه و زوجه حضرت یوسف علیه‌السلام زلیخا نام داشت.


منابع:

سيد مهدى مرعشى نجفى،‌ حوادث الایام، صفحه 38

پایگاه دانشنامه اسلامی

غاز غزوه ذات الرقاع (5 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله خبر داده شد كه جنگجويان دو تيره “بني‌محارب” و “بني‌ثعلبه” از قبيله غطفان در سرزمين نجد (از بخش‌هاي مركزي جزيرة العرب) با گردآوري نيرو و تهيه تجهيزات و امكانات لازم، آماده يورش به سوي مدينه منوره و جنگ با مسلمانان شده‌اند.

پيامبر صلی الله علیه و آله براي دفع تهاجم دشمن و غافلگير كردن آنان، در دهم محرم سال پنجم قمري (چهل و هفتمين ماه هجرت) در رأس چهارصد به روايتي هفتصد و يا هشتصد تن از سربازان اسلام، از مدينه بيرون رفت و عازم منطقه نجد گرديد. اما همين كه به اين منطقه وارد شد، دشمنان به هراس افتاده و به كوه‌ها و بلندي‌هاي اطراف پراكنده گرديدند. وليكن از دور مراقب مسلمانان بوده تا آنان را در فرصتي مناسب، در كمين خويش گرفتار سازند. پيامبر صلی الله علیه و آله كه از قصد آنان آگاه بود، جانب احتياط را مراعات مي‌كرد و بدين جهت براي نخستين بار، آن حضرت و مسلمانان همراه وي نمازشان را به صورت “نماز خوف” به جا آوردند.[۱]

سپاه اسلام، پس از چند روز رزمايش نظامي و بدست آوردن مقداري غنايم جنگي، بدون روبرو شدن با جنگجويان دشمن، به سوي مدينه برگشت. اما در بين راه كه در دره‌اي گسترده توقف كرده و شب را در آن جا به استراحت پرداختند، مورد هجوم يكي از نيروهاي دشمن واقع شدند.

وي كه سپاه اسلام را تعقيب مي‌كرد، از تاريكي شب استفاده كرد و به سوي نگهبانان اسلام، تيرهاي چندي رها كرد و يكي از آن‌ها به نام “عباد بن بشر” نگهبان عبادت پيشه اسلام مورد اصابت قرار داد و او را از پاي درآورد.[۲]


1- نماز خوف، نماز ويژه مسلمانان در حال نبرد با دشمنان است كه به جهت در امان ماندن از هجوم دشمن، به صورت كوتاه خوانده مي‌شود.

2- المغازي (واقدي)، ج 1، ص 395؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 423؛ فروغ ابديت (جعفر سبحانی)، ج 2، ص 104.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

وقوع سريه قرطاء (6 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


قرطاء، نام تيره‌اي از قبيله “بني‌بكر بن كلاب” بود كه نسبت به مسلمانان مدينه و شخص پيامبر صلی الله علیه و آله سر ستيز داشته و هميشه با آنان دشمني مي‌كردند و مخالفان و دشمنان اسلام را تقويت و همراهي مي‌نمودند.

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براي خاموش كردن فتنه قرطاء و زمين‌گير كردن گردنكشان اين طايفه، محمد بن مسلمه را در رأس سي رزمنده مسلمان به سوي آنان اعزام كرد. محمد بن مسلمه در دهم محرم سال ششم قمري از مدينه خارج گرديد و رفت و بازگشت او به مدت نوزده روز ادامه يافت و يك روز مانده به آخر محرم به مدينه بازگشت نمود.

وي، به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شب‌ها را راه مي‌پيمود و روزها را در استتار كامل به استراحت مي‌پرداخت. تا اين كه پس از چند روز راهپيمايي به گروهي از قبيله “مُحارب” رسيد كه آنان نيز در دشمني با اسلام، همدست مخالفان بودند. سپاهيان اسلام، آنان را غافلگير كرده و با كشتن يك تن از آنان، شتران و گوسفندان آنان را به غنيمت گرفتند و ساير افراد دشمن تاب مقاومت نياورده و ناچار راه گريز در پيش گرفتند.

محمد بن مسلمه، پس از آن به منطقه‌اي رسيد كه مشرف به طايفه بني‌بكر بود. وي، در آن مكان بر آنان شبيخون زد و با كشتن ده نفر از افراد بني‌بكر، شتران و گوسفندان زيادي از آنان به غنيمت گرفت و از اين راه، دشمن را از جهت نيروي انساني و اقتصادي در فشار قرار داد و توان تهاجم‌هاي بعدي را از آنان سلب نمود. محمد بن مسلمه در اين نبرد، در حدود يكصد و پنجاه شتر و سه هزار رأس بز و گوسفند از بني‌بكر و بني‌محارب به غنيمت گرفت و همه آن‌ها را به مدينه منتقل كرد.[۱]


1-  المغازي (واقدي)، ج 1، ص 534.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

واقعه جانگداز عاشورا در كربلا (61 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


اين روز، پُرآوازه‌ترين روز سال و خاطره‌آميزترين روز تاريخ بشري است. در اين روز بزرگ پايمردي، فداكاري و سربلندي گروه اندكي از انسان‌هاي به خدا پيوسته در برابر خيل عظيم و كثير دشمنان و جنايت‌پيشه‌گان به نمايش درآمد. اين روز، روز فداكاري امام حسين علیه‌السلام و ياران باوفاي وي مي‌باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در اين روز، حوادث و رويدادهاي مهمي در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براي هميشه در تاريخ انسان‌‌ها ثبت و درج خواهد ماند.در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاي عاشوراي سال 61 قمري اشاره مي‌كنيم:

  • 1- تنظيم صفوف سپاه

امام حسين علیه‌السلام پس از نماز صبح عاشورا، سپاه كم تعداد خود را كه متشكل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه به فرماندهي زهير بن قين، دسته دوم را در بخش ميسره به فرماندهي حبيب بن مظاهر و دسته سوم را در قلب سپاه به فرماندهي خود آن حضرت تقسيم‌بندي كرد. همچنين آن حضرت، بيرق سپاه را به برادرش حضرت عباس بن علي علیه‌السلام واگذارد و نيروهاي خود را در جلو و خيمه‌گاه را در پشت سر آنان قرار داد.عمر بن سعد نيز فرماندهي ميمنه سپاه خود را به عمرو بن حجاج، فرماندهي ميسره را به شمر بن ذي الجوشن، فرماندهي سواره‌نظام را به عروة بن قيس و فرماندهي پياده‌نظام را به شبث بن ربعي واگذاشت و بيرق سپاه را بدست غلامش “دريد” سپرد.

  • 2- موعظه‌هاي امام حسين علیه‌السلام

امام حسين علیه‌السلام پيش از آغاز نبرد، بارها براي اندرز سپاه كفر پيشه دشمن، پيش‌قدم شد و با بيان خطبه‌هايي روشن‌گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خونريزي دعوت كرد و از جنگ و مبارزه بازداشت. آن حضرت، علاوه بر خود برخي از ياران خويش را نيز در اين روز به نزد سپاهيان عمر بن سعد فرستاد و از طريق آنان، اين سپاه گمراه را به هدايت و حقانيت دعوت كرد.

  • 3- ندامت حر بن يزيد

حر بن يزيد كه از فرماندهان سپاه عمر بن سعد و از دلاوران و دليرمردان عرب بود، روز عاشورا پيش از آغاز درگيري رسمي، پشيمان شد و به سپاه امام حسين علیه‌السلام پيوست. با اين كه وي نخستين كسي بود كه راه را بر امام حسين علیه‌السلام بسته و با اجبار و اكراه، آن حضرت را به سوي سرزمين كربلا گسيل داشت، با اين حال مورد پذيرش اباعبدالله الحسين علیه‌السلام قرار گرفت و آن حضرت، توبه‌اش را پذيرفت و او را در جمع يارانش قرار داد.پيوستن حر بن يزيد و تعدادي از سپاهيان عمر بن سعد به سپاهيان امام حسين علیه‌السلام، دودلي و سردرگمي بسياري از كفرپيشه‌گان را به دنبال داشت و حالت عجيبي در ميان سپاهيان عمر بن سعد به وجود آورد.

  • 4- هجوم سراسري دشمن

عمر بن سعد كه تاب پيوستن افراد ديگري به سپاه امام حسين علیه‌السلام را نداشت، لشكريان خود را به جنبش درآورد و دستور حمله عمومي داد. در اندك مدتي دو سپاه به هم نزديك شده و نبرد سختي آغاز گرديد.هر يك از ياران امام حسين علیه‌السلام با ده‌ها تن از سپاه دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت و هيچ سستي و ترديدي در وي ملاحظه نمي‌شد و اين روحيه بالاي رزمي و اعتقادي قوي، براي دشمن سنگين و كمرشكن بود. در اين نبرد، حدود پنجاه تن از ياران امام حسين علیه‌السلام و صدها تن از سپاه دشمن كشته شدند.

  • 5- نبرد انفرادي

دشمن كه از نبرد سراسري و تهاجمي، نتيجه‌اي نگرفته بود به تدريج به سوي نبرد انفرادي روي آورد. زيرا اگرچه سپاه عمر بن سعد جملگي براي نبرد با امام حسين علیه‌السلام آمده بودند، ولي در ميان آنان مردان زيادي بودند كه جنگ با فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را روا نداشته و به اكراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته بودند. بدين جهت در كار نبرد عمومي و هجوم سراسري تعلل مي‌ورزيدند و عمر بن سعد را در رسيدن به مقاصد پليدش ناكام گذشته بودند. در اين مرحله نيز تعدادي از سپاهيان امام حسين علیه‌السلام كشته شدند.

  • 6- نماز ظهر عاشورا

ابوثمامه صيداوي در گرماگرم نبرد، به امام حسين علیه‌السلام نزديك شد و به آن حضرت عرض كرد كه وقت زوال فرارسيده است. امام حسين علیه‌السلام كه به نماز اهميت ويژه‌اي مي‌داد، دستور داد جنگ را متوقف كرده و همگي به نماز پردازند. دشمنان كه به نماز اهميت چنداني نمي‌دادند، آن حضرت و يارانش را در حال نماز نيز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار داده و با پرتاب تير آنان را نشانه مي‌گرفتند.عبدالله حنفي كه خود را سپر امام حسين علیه‌السلام قرار داده بود، متحمل سيزده تير دشمن شد و عاقبت در حال دفاع از وجود شريف امام حسين علیه‌السلام به لقاءالله پيوست.

  • 7- شهادت ساير ياران امام حسين علیه السلام

پس از نماز ظهر عاشورا، باقيمانده ياران امام حسين علیه‌السلام نيز يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند. شيرمرداني چون زهير بن قين، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حر بن يزيد، برير بن خضير و دليرمرداني از بني هاشم چون علي‌اكبر علیه‌السلام، عباس بن علي علیه‌السلام، قاسم بن حسن علیه‌السلام، عبدالله بن مسلم علیه‌السلام و افرادي ديگر در ياري مولا و سرورشان امام حسين علیه‌السلام جنگيدند و سرانجام بدست دشمنان اهل بيت علیهم‌السلام، مظلومانه به شهادت رسيدند.

  • 8- مبارزه و شهادت امام حسين علیه‌السلام

امام حسين علیه‌السلام پس از آن كه همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه‌اي گردآورد و آنان را تسلي و دلداري داد و به صبر و شكيبايي سفارش نمود و با قلبي شكسته از آنان خداحافظي كرد. آن حضرت، فرزندش امام زين العابدين علیه‌السلام را كه در بيماري سختي بسر مي‌برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع كرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين علیه‌السلام به تنهايي، ساعاتي با نيروهاي گسترده دشمن مبارزه كرد و تعداد زيادي از آنان را كشته و زخمي نمود.خود آن حضرت نيز زخم‌هاي فراواني در ميدان مبارزه متحمل شد و بر اثر آن‌ها، از زين اسبش “ذوالجناح” به زمين افتاد و مورد هجوم وحشيانه دشمن قرار گرفت. سرانجام شمر بن ذي الجوشن، با قساوت و بي‌رحمي تمام به بدن خونين و كم‌رمق آن حضرت نزديك شد و سر مباركش را از قفا جدا كرد و بدين طريق، روح شريفش را به اعلي عليين به پرواز درآورد.[۱]


1- نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 447؛ الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 901؛ منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 342؛ لهوف سيد بن طاووس، ص 114.منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

جنايات سپاه عمر بن سعد، عصر عاشورا (61 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


جنايات سپاه عمر بن سعد در عصر عاشورا (61 هجری قمری )

پس از شهادت جانسوز ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از ياران فداكار وي در صبح و عصر عاشورا، دشمنان اهل بيت علیهم‌السلام جنايت‌هاي ديگري در عصر عاشورا مرتكب گرديدند كه به طور اختصار به آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

  • 1- غارت خيمه‌هاي حسيني

سپاهيان عمر بن سعد، به ويژه جنايتكاران گروه نابكار و سفاك شمر بن ذي الجوشن، پس از شهادت امام حسين علیه‌السلام به خيمه‌هاي آن حضرت يورش برده و آن‌ها را غارت كردند و چهارپايان، لباس‌ها، صندوق‌ها، اسلحه‌ها، خواركي‌ها و هر چه يافتند، تمامي آن‌ها را به يغما بردند.

آنان، حتي حريم اهل بيت علیهم‌السلام را مراعات نكرده و زيورآلات و البسه بانوان را به اجبار از آنان ستاندند و به تاراج بردند. به طوري كه زنان اهل بيت علیهم‌السلام ناچار شده و به عمر بن سعد پناهنده گرديده و از شدت جنايتكاري شمر و گروه نابكارش شكايت كردند. با اين كه عمر بن سعد به ظاهر دستور داد كه از غارت خيمه‌ها دست بردارند، با اين حال منافقان و جنايتكاران به پست فطرتي و فرومايه‌گي خويش ادامه دادند.[۱]

  • 2- آتش زدن خيمه‌ها

پس از غارت، اقدام به آتش زدن خيمه‌ها نمودند. در اندك مدتي تمامي خيمه‌ها هر چه در آن‌ها بود، در آتش ظلم يزيديان سوخت و نابود شد و حتي جان بازماندگان و يتيمان كاروان حسيني، با خطر آتش‌سوزي مواجه گرديد و بدين منظور، زينب كبري سلام الله علیها به آنان دستور داد كه از خيمه‌ها بيرون رفته و به اطراف پناهنده شوند. تا از اين طريق از آتش سوزان خيمه‌ها در امان بمانند.[۲]

  • 3- اسب دواني بر پيكر شهيدان

عمر بن سعد، بنا به دستور كتبي عبيدالله بن زياد، پس از شهادت امام حسين علیه‌السلام و ياران او در كربلا، تصميم به اسب دواني بر پيكرهاي خونين شهيدان گرفت. ده نفر از منافقان و دشمنان اهل بيت علیهم‌السلام براي اين كار پيش قدم شده و پس از نعل‌بندي اسبان خويش بر پيكرهاي شهيدان كربلا، اسب تاختند و پيكرهاي پر از جراحت و بي‌سر شهيدان را در هم شكستند.[۳]

  • 4- ارسال سر مقدس امام حسين علیه‌السلام به كوفه

عمر بن سعد، براي خوش خدمتي بيشتر به دستگاه ظالمانه اموي، دستور داد سر بريده امام حسين علیه السلام را در عصر عاشورا باشتاب و سرعت به كوفه ببرند و عبيدالله را از پايان يافتن غائله كربلا باخبر گردانند.

مأموريت رساندن سر مقدس امام حسين علیه‌السلام بر عهده خولي بن يزيد اصبحي گذاشته شد. ولي وي شب هنگام به كوفه رسيد و در آن وقت، دارالاماره بسته بود. به همين جهت شب را در خانه خويش گذرانيد و سر امام حسين علیه‌السلام را از ترس همسرش در تنوري پنهان كرد و در بامداد روز يازدهم به دارالاماره رفت و سر آن حضرت را تحويل عبيدالله بن زياد داد.[۴]


1-  الارشاد (شيخ مفيد)، ص 468؛ منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 399.

2- لهوف سيد بن طاووس، ص 150.

3- الارشاد، ص 469.

4- همان، ص 470؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 401.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

وفات ام سلمه (62 هجری قمری )

تاریخ وقوع: 10 محرم


اُم‌سلمه در سال چهارم هجرى قمرى با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ازدوج نمود و در دهم محرم سال 62 یا 63 هجرى قمرى از دنیا رحلت فرمود. نام او هند، پدرش ابى‌اُمیه و مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود.

اُم‌سلمه فضایلى دارد که او را از دیگر همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به جز خدیجه کبرى علیهاالسلام متمایز کرده است: بارها عایشه را در پیروى از امام على بن ابی‌طالب علیه‌السلام نصیحت مى‌کرد ولى او نمى‌پذیرفت.

حدیث «نحن معاشر الانبیاء لانورِّث…» را که ابوبکر آن را به دروغ به رسول خدا صلى الله علیه و آله نسبت داد بود، تکذیب کرد.

هنگامى که امیرالمومنین علیه‌السلام براى جنگ جمل حرکت کردند، ام‌سلمه پسرش عمر بن ابى‌سلمه را براى یارى آن حضرت فرستاد و به آن حضرت پیغام داد: که «اگر پیامبر صلی الله علیه و آله همسرانش را به ملازمت خانه‌ها امر نفرموده بود، مى‌آمدم و در نصرت و یارى شما کوتاهى نمى‌کردم».

هنگام حرکت امام حسین علیه‌السلام از مدینه به مکه اُم‌سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده بود با اندوهى فراوان بازگو کرد. امام حسین علیه‌السلام محل شهادت و موضع دفن خود اصحابش و… را به معجره به او نشان دادند. سپس مقدارى از خاک آن بقعه طیبه را به اُم‌سلمه دادند، آن خاک نزد ام‌سلمه بود تا روز عاشورا که پیامبر صلى الله علیه و آله را با حالتى ناراحت در خواب دید، عرض کرد: یا رسول اللّه، این چه حالتى است که در شما مى‌نگرم؟ فرمودند: «اى ام‌سلمه، حسین مرا کشتند…» و قتى از خواب بیدار شد، دید خاکى که به او داه بودند به خون تبدیل شده است و غیره فضایلى که براى اُم‌سلمه بیان شده است


منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

قتل عبيدالله بن زياد (67 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


قتل عبيدالله بن زياد به دست سپاهيان مختار ثقفي (67 هجری قمری )

عبيدالله بن زياد، پس از شش سال از شهادت مظلومانه امام حسين علیه‌السلام و ياران فداكارش در سرزمين كربلا در نبردي ميان سپاهيان مختار بن ابي‌عبيده ثقفي و سپاهيان عبدالملك بن مروان در حوالي موصل در تاريخ دهم محرم (عاشورا) سال 67 قمري به هلاكت رسيد.

مختار بن ابي‌عبيده ثقفي كه در ربيع الاول سال 66 قمري با همراهي و همياري شيعيان عراق بر ضد دستگاه خلافت اموي قيام كرده و به پيروزي رسيد و كوفه و بسياري از شهرهاي عراق را در سيطره خود گرفت، در صدد انتقام از قاتلان و جنايتكاران واقعه كربلا برآمد و بسياري از آنان را دستگير و به وضع فجيعي قصاص كرد و قلوب شيعيان را تسلي داد.

اما علاوه بر مخالفان و دشمنان داخلي، با دو جبهه خارجي نيز رويارويي داشت. از يك سو سپاهيان عبدالله بن زبير از جنوب عراق، وي را تحت فشار قرار داده و هر از گاهي با تهاجم سنگين خود روبرو مي‌كردند و از سوي ديگر، نيروهاي جنايت پيشه اموي از شمال و غرب عراق، وي را مورد تهديد قرار مي‌دادند.

عبيدالله بن زياد كه نقش اساسي و كليدي در ماجراي كربلا و شهادت مظلومانه امام حسين علیه‌السلام و يارانش داشت، در آن زمان در شام بسر مي‌برد و از سوي عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموي) مأموريت يافت كه در ر‌أس سپاهي سنگين، به استعداد هشتاد هزار نفر به سوي عراق هجوم آورد و قيام و حكومت انقلابي مختار را نابود نمايد.

مختار براي دفع تهاجم سپاهيان شامي، ابراهيم بن مالك اشتر نخعي را در رأس سي هزار مرد جنگي و انقلابي به شمال عراق اعزام داشت. دو سپاه، در ساحل “نهر خاذر” در چهار فرسنگي شهر موصل به هم رسيده و نبرد خونيني به راه انداختند. تعداد زيادي از طرفين كشته و تعداد فراواني زخمي و از كار افتاده شدند. ولي تلفات و خسارت‌هاي سپاهيان شام، بسيار سنگين و كمرشكن بود.

از لشكريان عبيدالله، تعداد بي‌شماري در ميدان جنگ به هلاكت رسيده و تعداد زياد ديگري در هنگام عقب‌نشيني از رود خاذر غرق شدند. تعداد كشته‌هاي شاميان را بيش از هفتاد هزار تن برشمرده‌اند. مهمترين رويداد اين نبرد، كشته شدن عبيدالله بن زياد (فرمانده كل سپاه اموي) و تعدادي از فرماندهان و افسران عالي‌رتبه شامي بود. عبيدالله، بدست ابراهيم بن مالك اشتر با يك ضربت شمشير، از كمر به دو نيم شد و بسزاي كردار ننگين خود رسيد.

پس از پيروزي سپاهيان عراق، ابراهيم بن مالك دستور داد كه تعداد هفتاد و دو سر از بدن كشته‌شدگان شامي (به تعداد سرهاي شهيدان كربلا) جدا كرده و براي مختار در كوفه ارسال نمايند و از اين بابت، دل‌هاي داغدار اهل بيت علیهم‌السلام و شيعيان و محبان آن‌ها را شاد گردانند.[۱]


1- نك: تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 53؛ ماهيت قيام مختار (رضوي اردكاني)، ص 511؛ منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 2، ص 450.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

وفات بشر حافي (226 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


ابونصر، بشر بن حارث بن عبدالرحمن بن عطاء بن هلال، معروف به “بشر حافي”، از بزرگان و پيشوايان صوفيه در عصر خود بود. وي در سال 150 يا 152 قمري در روستاي “مابرسام” از توابع مرو (واقع در كشور فعلي تركمنستان) ديده به جهان گشود و به خاطر استعداد درخشان و نوآوري‌هاي علمي و اداري، جذب دستگاه خلافت عباسي گرديد و بدين سبب از مرو به عراق مهاجرت كرد و در دارالخلافه بغداد ساكن گرديد.

وي به خاطر برخورداري از موقعيت درباري و حكومتي، يك زندگي اشرافي همانند عباسيان براي خود پديد آورد و از اين راه به بطالت، هرزه‌گي و خوش‌گذراني مبتلا شد. وي پس از مدتي اشتغال به لهو و لعب، روزي بر اثر اتفاق با امام کاظم علیه‌السلام آشنا گرديد و از نصايح و مواعظ وي برخوردار شد و از آن زمان، تغيير حالتي در او پديد آمد و يكباره تمامي كارهاي ناپسند و غيرمشروع خود را كنار نهاد و در طريق زهد، عزلت و تصوف قرار گرفت و در اين راه از امتحان سختي، سربلند بيرون آمد.

وي به رياضت، تزكيه نفس و خودسازي پرداخت و در ميان عارفان و صوفيان عصر خود، يگانه شد و به يكي از پيشوايان تصوف و طريقت تبديل گرديد. سرانجام در روز دهم محرم (عاشورا) سال 226 قمري در 74 و يا 76 سالگي در بغداد بدرود حيات گفت و در همان جا به خاك سپرده شد.[۱]


1- نك: روضات الجنات (موسوي خوانساري)، ج 2، ص 129؛ دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 252؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمی)، ج 2، ص 189.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

وفات ابواسحاق اسفراینی (417 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


وفات ابواسحاق اسفراینی استاد کلام ، اصول و فقه سال 417

وفات شیخ ابوالحسین خرقانی (425 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


وفات شیخ ابوالحسین خرقانی از عرفای ایرانی سال 425

شهادت میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی (1330 ق)

تاریخ وقوع: 10 محرم


شهادت میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی توسط عوامل روس سال 1330آیت الله میرزا علی آقا ثقه الاسلام تبریزی

آيت الله ميرزا علي آقا ثقه الاسلام تبريزي

ولادت ميرزا علي آقا ثقه الاسلام، فرزند حاج ميرزاموسي ثقه الاسلام در سال 1277ق در تبريز ديده به جهان گشود، تحت نظر پدر به فراگيري علوم ديني پرداخت و براي ادامه تحصيلات ديني به عتبات عاليات عزيمت كرد. با كسب درجه اجتهاد پس از هشت سال در 1308ق به موطن خود بازگشت  و پنج سال در نزد پدر به دستياري وي مشغول بود. با فوت ميرزاموسي در رمضان 1319ق لقب و مستمري اش از سوي مظفرالدين شاه به ميرزاعلي آقا رسيد .فعالیت های سیاسیثقه الاسلام در تبريز با آثار طالبوف، مستشارالدوله و نشريات فارسي زبان كه در اسلامبول و كلكته منتشر مي شدند آشنا شد و به هواداران مشروطه خواهي پيوست و در زماني كه مشروطه خواهان تبريزي به تشويق كنسول انگليس، و در اعتراض به محمدعلي ميرزاي وليعهد در كنسولگري انگلستان تحصن كردند ثقه الاسلام از مخالفان اين تحصن بود و امور مربوط به متحصنين را در مسجد حل مي كرد. پس از تشكيل انجمن ايالتي تبريز با انجمن در ارتباط تنگاتنگ بود و در عين حال بر آن انتقاد نيز داشت.

در يكي از ديدارهاي خود به اعضاي انجمن گفت: « به عقيده من گرويدن شما به امورات جزئيه اسباب تعطيل امور شما است و اين مردم وقتي انجمن را شناختند متصل دسته دسته رو به انجمن خواهند گذاشت و شما را از كار باز خواهند داشت، به عقيده من نبايد رسيدگي بر امورات جزئيه كنيد.»انجمن تبريز به اندرزهاي ثقه الاسلام گوش فرانداد و در پي كسب قدرت در امور بسياري مداخله مي كرد. اقتدار اين انجمن روز به روز در حال افزايش بود و در بسياري از موارد ثقه الاسلام با سياستهاي آن همراه نبود و با آنان درگير مي شد. در نامه اي از وي به اين موضوع مي توان پي برد: « در تبريز هنگامه غريبي است، حد مي زنند و تعزير مي كنند، قيامت است و آشوب در تمام ذرات عالم است… اعضاء انجمن از انجمن كناره گرفته است، عجالتاً مردم چند فرقه شده اند تا عاقبت چه شود تمام كارها معوق و حواس من پريشان…»ثقه الاسلام در عين حال از مخالفان برهم خوردن انجمن بود و به اصلاح آن نظر داشت.

در دوره حكومت مخبرالسلطنه بر آذربايجان بين حاكم و انجمن نقش ميانجي داشت و زماني كه علي رغم ميل انجمن عين الدوله به حكومت آذربايجان منصوب شد با وي ملاقات كرد و سعي كرد تا بين انجمن و حاكم جديد باب گفت وگو را باز كند كه موفق نشد، عين الدوله تبريز را ترك كرد و اختيار شهر به دست انجمن افتاد و شهر نيز در محاصره قواي دولتي؛ حتي راهي براي رساندن آذوقه به شهر باز نبود. حضور قواي اجنبي روس در نزديكي تبريز بر هراس ثقه الاسلام مي افزود و براي حل مسئله به باسمنج رفت تا با عين الدوله گفت وگو كند و براي شاه نيز تلگراف زد.

قرار بر آن شد تا عين الدوله به تبريز بازگردد، محاصره شهر برچيده شود اما نه انجمن تن به خواسته شاه كه حكومت عين الدوله بود مي داد و نه شاه حاضر به واگذاري حكومت به ديگري بود. اين اختلاف پاي قواي روس را به منظور حفظ جان اتباعشان در اين هنگامه در ربيع الثاني 1327 به تبريز باز كرد. با خلع محمدعلي شاه بار ديگر مخبرالسلطنه به حكومت آذربايجان منصوب شد و او كه به دنبال حمايت ثقه الاسلام بود از وي خواست تا با دموكراتها كه سياستي تند در پيش داشتند همراه شوند اما ثقه الاسلام از همكاري با دموكراتها سر باز زد .فعالیت بر ضد قوای روسثقه الاسلام با مكتوبات خود مراجع بزرگ را به عتبات عاليات در جريان تمام تحولات آذربايجان قرار مي داد و براي خروج قواي بيگانه روس از خاك آذربايجان تلاش بسيار مي كرد.

روسها نيز با وي سر سازگاري نداشتند. در گيرودار حضور قواي روس، در جمادي الاخر 1328 به بهانه پناهندگي يكي از سالداتهاي روس، منزل ثقه الاسلام به محاصره قواي قزاق درآمد و خواهان تفتيش خانه اش شدند اما ثقه الاسلام اين اجازه را نداد و در نهايت با دست خالي از خانه وي بازگشتند. ثقه الاسلام شكايت به نيكلا امپراتور روس برد و كنسولگري روس مجبور به عذرخواهي از وي شد،  اما قشون روس قصد خروج از آذربايجان را نداشت و ثقه الاسلام به هر نوع كه مي توانست انزجار خود را از حضور قواي بيگانه اعلام مي كرد.ثقه الاسلام به همين منظور، در روزنامه محلي تبريز به مناسبت آغاز سال نو باستاني مقاله اي منتشر كرد و در آن با صراحت نوشت:« چون قشون بيگانه در خانه داريم لذا عيدي براي ما نخواهد بود و از مردم خواستار مي شود كه به ديد و بازديد نروند، شيريني نخورند… زيرا كه ملت عزادار است.»

در سال 1329 ماجراي داستان اولتيماتوم روسيه به ايران در مورد مورگان شوستر امريكايي، مستشار مالي پيش آمد كه خواهان اخراج او از ايران بودند. اين اولتيماتوم منجر به تعطيلي مجلس دوم و اخراج شوستر شد. در اين اوقات كفالت حكومت بر عهده ضياءالدوله بود و تبريز در محاصره شجاع الدوله و در شهر آذوقه نبود. مجاهدان مسلح و سالداتهاي روس در شهر فراوان و به دنبال بهانه براي درگيري روسها خواهان خلع سلاح مجاهدان بودند و به همين منظور به ضياءالدوله فشار مي آوردند تا اين دستور را صادر كند اما ضياءالدوله چندان تمايلي بر اين امر نداشت.

درگيري بين اين قوا در شهر آغاز شد اميرحشمت نيساري كه رياست نظميه را برعهده داشت از ثقه الاسلام چاره جويي كرد و ثقه الاسلام كه هميشه به دنبال راهي براي گفت وگو بود اين دخالت مستقيم قواي اجنبي را تاب نياورد و خطاب به اميرحشمت گفت « عليكن بالدفاع يعني بر شما باد دفاع كردن. »حال ديگر ميدان جنگ بود و مجاهدان در برابر قواي متخاصم روس بي هيچ حمايتي از تهران. در آغاز نيروهاي اميرحشمت بر روسها غلبه يافتند و جنگ به سختي در محلات تبريز جاري بود تا آنكه در نشستي كنسول روس و كنسول انگليس و فرانسه در مقابل ضياءالدوله و ثقه الاسلام به مذاكره نشستند. در اين مذاكره قرار بر اين شد كه مجاهدان و افراد اميرحشمت خلع سلاح و از شهر خارج شوند تا جنگ پايان يابد اما روسها خدعه كردند و نيروهاي تازه نفس خود را به شهر بي دفاع وارد كردند. ثقه الاسلام براي مذاكره با كنسول روس به كنسولگري رفت، شهر زير باران آتش بود. مذاكره با كنسول روس نتيجه اي نداشت و ثقه الاسلام از همه ياران و نيروهاي مجاهد خواست تا شهر را ترك كنند و چون از او پرسيدند « پس شما چه مي كنيد؟ پاسخ داد من كار خود را به خدا مي سپارم؛ افوض امري الي الله.»

او تنها در ميان دشمنان بيگانه به انتظار بود، شهر را قواي روس در اختيار داشتند، تا اينكه در روز تاسوعا، ثقه الاسلام از خانه خود خارج شده بود كه در ميان راه توسط صاحب منصبان روس دستگير شد و او را به بهانه آنكه در كنسولگري جلسه اي برپا است به كنسولگري بردند. كنسول روس در اين ديدار از او خواست تا استشهاد دهد كه قواي روس در اين بلوا سهمي نداشته و گناه بر گردن مجاهدان بوده است اما ثقه الاسلام از پذيرش اين تقاضا سرباز زد و براي آنكه مبادا از مُهرش استفاده شود مهر عقيق خود را زير پاي گذشت و شكست. در اين ميان ميلر كنسول انگليس نيز حضور داشت و او نيز به اين كار اصرار داشت و مي خواست تا ثقه الاسلام حقانيت روسها را در اين نبرد تاييد كند اما باز هم جواب منفي شنيد. او براي راضي كردن ثقه الاسلام منشي ايراني كنسولگري را به مذاكره با ثقه الاسلام دعوت كرد منشي سفارت به ثقه الاسلام هشدار داد كه در صورت  امضا نكردن اين گواهي اعدام خواهد شد. پاسخ شنيد: «ميرزا علي اكبرخان تو كه مسلمان و ايراني هستي چگونه مي خواهي من سندي امضاء كنم كه دشمنان اسلام را براي كشور خود مسلط سازم.»شهادت هيچ راهي براي به راه آوردن ثقه الاسلام وجود نداشت.

به او بسيار بي احترامي كردند و با اهانت بسيار او را به دادگاه باغ شمال بردند، در صبح عاشوراي 1330ق در دادگاهي كه قاضي آن روس بود محاكمه و به اعدام محكوم شد.ثقه الاسلام خطاب به ياران محكوم ديگرش گفت:«… براي حيات دنيا خود را در مقابل دشمن حقير و مخوف نشان ندهيد و هيچ وقت واقعه كربلا را فراموش نكنيد كه خانواده رسالت آن مصائب فوق طاقت را با چه متانت و بردباري استقبال نموده و به تمام شدايد متحمل شدند… اگر سرگذشت آل علي را در شب عاشورا درنظر گرفته باشيد آن وقت به اين اندازه مضطرب و متوحش نخواهيد شد. امشب شب عاشورا است، ما هم بايد در چنين شب به تمام شدايد و مضايق صبر و افتخار بكنيم كه اين همه شكنجه و آزار كه به ما مي رسد در راه حب وطن و در راه ملت اسلام است.» سرانجام ثقه الاسلام به همراه هفت تن ديگر در عصر عاشورا در ميدان مشق به دست جلادان روس اعدام شد. او قبل از شهادت دو ركعت نماز به جا آورد و خطاب به شيخ سليم گفت: «چه سعادتي بالاتر از اينكه در اين ايام به فيض شهادت نايل مي شويم و همه با شهيدان كربلا محشور خواهيم شد.»


پی نوشت:1- ابراهيم صفايي. رهبران مشروطه. تهران، جاويدان، 1346. ج 2،  ص 2752- مجموعه آثار قلمي ثقه الاسلام شهيد تبريزي. به كوشش: نصرت الله فتحي. تهران، انجمن آثار ملي، 1355. ص 83- ابراهيم صفايي، همان. ص 2764- نصرالله فتحي، زندگينامه شهيد نيكنام ثقه الاسلام تبريزي. تهران، بنياد نيكوكاري نوريان، 1352. ص 107.

انفجار بمب در حرم امام‏ رضا(ع) در عاشوراي حسيني توسط منافقين (1415 ق)

انفجار بمب در حرم امام‏ رضا(ع) در عاشوراي حسيني توسط منافقين (1415 ق)

در بعداز ظهر عاشوراي سال 1415 ق برابر با 30 خرداد1373 ش، در حالي كه مردم عزادار، در اوج برگزاري مراسم بزرگداشت قيام تاريخي امام حسين(ع) بودند، بمبي در داخل حرم مطهر و نزديك مرقد منور حضرت ثامن الحجج امام رضا(ع) منفجر شد و عاشوراي حرم رضوي در مشهد مقدس رقم خورد. در پي اين انفجار، ده‏ها تن از زائران و علاقمندان اهل‏بيت در حرم امام رضا(ع) شهيد يا مجروح شدند و خسارت زيادي به حرم مطهر وارد آمد.